معنی epicurean به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌepɪkjʊˈriːən ˌepɪkjʊˈriːən

معنی

noun adjective

عیاش، ابیقوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد epicurean

adjective loving food and finer things

Synonyms: gluttonous, gourmandizing, gourmet, hedonistic, libertine, lush, luxurious, pleasure-seeking, self-indulgent, sensual, sensuous, sybaritic, voluptuous
noun gourmet

Synonyms: bon vivant, connoisseur, critic, epicure, gastronome, gastronomer, glutton, gourmand, hedonist, pleasure seeker, sensualist, specialist, sybarite

ارجاع به لغت epicurean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «epicurean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/epicurean

لغات نزدیک epicurean

- epictetus
- epicure
- epicurean
- epicureanism
- epicurism

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel