امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Establish

ɪˈstæblɪʃ ɪˈstæblɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    established
  • شکل سوم:

    established
  • وجه وصفی حال:

    establishing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
بنیاد نهادن، بنا نهادن، پایه‌ریزی کردن، برپا کردن، تأسیس کردن، دایر کردن، تشکیل دادن، ایجاد کردن، برقرار کردن، مستقر کردن، تثبیت کردن، استوار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- to establish a habit
- عادتی را ایجاد کردن
- to establish a statue firmly in its place
- مجسمه را محکم در جای خود مستقر کردن
- The family established itself in a large house.
- خانواده در منزل بزرگی مستقر شد.
verb - transitive
قبولاندن، ثابت کردن، به کرسی نشاندن، محرز کردن، محقق کردن، به اثبات رساندن
- That book established his fame as a poet.
- آن کتاب ناموری او را به‌‌عنوان شاعر اثبات کرد.
- an established fact
- واقعیت محقق
verb - transitive
(کلیسا) رسمیت بخشیدن، رسمی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد establish

  1. verb set up, organize
    Synonyms: authorize, base, build, constitute, create, decree, domiciliate, enact, endow, ensconce, entrench, erect, fix, form, found, ground, implant, inaugurate, inculcate, install, institute, land, lay foundation, live, lodge, moor, originate, place, plant, practice, provide, put, ring in, rivet, root, secure, set down, settle, stabilize, start, start ball rolling, station, stick
    Antonyms: destroy, disestablish, invalidate, ruin, unsettle
  2. verb authenticate; demonstrate
    Synonyms: ascertain, authorize, base, certify, circumstantiate, confirm, constitute, corroborate, decree, determine, discover, enact, find out, formulate, learn, legislate, make, make out, predicate, prescribe, prove, ratify, rest, show, stay, substantiate, validate, verify
    Antonyms: confuse, disprove, invalidate

لغات هم‌خانواده establish

ارجاع به لغت establish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «establish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/establish

لغات نزدیک establish

پیشنهاد بهبود معانی