امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Esteem

ɪˈstiːm ɪˈstiːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    esteemed
  • شکل سوم:

    esteemed
  • سوم‌شخص مفرد:

    esteems
  • وجه وصفی حال:

    esteeming
  • شکل جمع:

    esteems

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
قدر، اعتبار، اقدام، رعایت ارزش، نظر، شهرت، ارجمند شمردن، لایق دانستن، محترم شمردم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- two of our most esteemed writers
- دو نفر از ارجمندترین نویسندگان ما
- This vase is esteemed for its antiquity.
- این گلدان به‌دلیل قدمتش ارزش دارد.
- The values which the society esteems.
- ارزش‌هایی که جامعه آن‌ها را والا می‌شمارد.
- I esteem it a great honor to be his friend.
- برای من افتخار بزرگی است که دوست او باشم.
- In that town, divorce is esteemed a disgrace.
- در آن شهر طلاق را بد می‌دانند (مایه‌ی آبروریزی می‌دانند).
- to hold in high esteem
- احترام زیاد قایل شدن (برای)، سخت گرامی داشتن
- Every day he rose in his superiors' esteem.
- احترام او هر روز نزد مافوق‌هایش بیشتر می‌شد.
- a man of low esteem
- مردی کم‌قدر (کم‌ارج)
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد esteem

  1. verb think highly of
    Synonyms: admire, appreciate, apprise, be fond of, cherish, consider, hold dear, honor, idolize, like, look up to, love, prize, regard, regard highly, respect, revere, reverence, think the world of, treasure, value, venerate, worship
    Antonyms: abuse, dislike, disregard, disrespect, hate, insult, mock, ridicule
  2. verb consider, believe
    Synonyms: account, calculate, deem, estimate, hold, judge, rate, reckon, regard, think, view
    Antonyms: deride, disbelieve, disregard, disrespect

ارجاع به لغت esteem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «esteem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/esteem

لغات نزدیک esteem

پیشنهاد بهبود معانی