امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ethnical

ˈɛθnɪkəl ˈɛθnɪkəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قومی، نژادی، مربوط به قوم، مربوط به نژاد
- The ethnical diversity in this city is truly remarkable.
- تنوع نژادی در این شهر واقعاً قابل توجه است.
- We should respect the ethnical differences among us.
- باید به تفاوت‌های قومی بین خودمان احترام بگذاریم.
adjective
مربوط به قوم‌شناسی، مربوط به اتنولوژی
- She conducted an ethnical research project to investigate the impact of globalization on indigenous communities.
- پروژه‌‌ی تحقیقاتی قوم‌شناسی‌ای به منظور بررسی تأثیر جهانی شدن بر جوامع بومی انجام داد.
- The ethnical studies class focused on understanding different cultures and their traditions.
- کلاس مطالعات اتنولوژی بر درک فرهنگ‌های مختلف و سنت‌های آن‌ها متمرکز بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ethnical

  1. adjective Denoting or deriving from or distinctive of the ways of living built up by a group of people; - J.F.Kennedy
    Synonyms: cultural, ethnic

لغات هم‌خانواده ethnical

ارجاع به لغت ethnical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ethnical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ethnical

لغات نزدیک ethnical

پیشنهاد بهبود معانی