امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

European

ˌjʊrəˈpiːən ˌjʊrəˈpiːən ˌjʊərəˈpiːən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
اروپایی، فرنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد european

  1. adjective
    Synonyms: continental, old-world, old-country, eurasian, Eurafrican, caucasian, eurocentric, indo-european, western, western-european, eastern-european, person from the old country, member of the EEC, member of the European Economic Community, white, anglo, westerner
  2. noun
    Synonyms: continental, eastern-european, western-european, person from the old country, member of the EEC, member of the European Economic Community, white, caucasian, anglo, westerner

ارجاع به لغت european

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «european» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/european

لغات نزدیک european

پیشنهاد بهبود معانی