امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Eventful

ɪˈventfl ɪˈventfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more eventful
  • صفت عالی:

    most eventful

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
پرحادثه، کذایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an eventful year
- سال پررویداد
- an eventful journey
- سفر پرحادثه
- a very eventful conversation
- مکالمه‌ای بسیار پراهمیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eventful

  1. adjective significant, busy
    Synonyms: active, consequential, critical, crucial, decisive, exciting, fateful, full, historic, important, lively, memorable, momentous, notable, noteworthy, outstanding, remarkable, signal
    Antonyms: dull, insignificant, normal, ordinary, trivial, uneventful, unnoteworthy, usual

لغات هم‌خانواده eventful

ارجاع به لغت eventful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eventful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eventful

لغات نزدیک eventful

پیشنهاد بهبود معانی