معنی exasperation به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪɡˌzæspəˈreɪʃn ɪɡˌzɑːspəˈreɪʃn

معنی و نمونه‌جمله

noun

تشدید، غضب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- She could hardly hide her exasperation.

- او به‌سختی می‌توانست خشم خود را پنهان کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exasperation

noun upset, provocation

Synonyms: aggravation, anger, annoyance, besetment, bother, botheration, displeasure, exacerbation, fury, ire, irritant, irritation, nuisance, passion, pest, pique, plague, rage, resentment, vexation, wrath

Antonyms: calming, calmness, comfort, ease, placation, pleasing, soothing

ارجاع به لغت exasperation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «exasperation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exasperation

لغات نزدیک exasperation

- exarchate
- exasperate
- exasperation
- exc
- excalibur

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel