معنی excessively به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more excessively
صفت عالی:
most excessively

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور افراطی، به‌طور بیش‌ازحد، بیش‌ازاندازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- He wore outsize glasses and talked excessively about his work.

- عینک‌های بزرگ به چشمش می‌زد و بیش از حد در مورد کارش صحبت می‌کرد.

- Do you think Chinese people are excessively nationalistic?

- آیا به باور شما، مردم چین به‌طور افراطی ملی‌گرا هستند؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excessively

adverb extravagantly

Synonyms: extremely, unreasonably, very

ارجاع به لغت excessively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «excessively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excessively

لغات نزدیک excessively

- excess three code
- excessive
- excessively
- exch
- exchange

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی