امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Excrement

ˈekskrəmənt ˈekskrəmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
نجاست، مدفوع، پس‌مانده، فضله، زوائد
- dog excrement
- گه سگ
- The floor of the jail was covered in human excrement.
- کف زندان از مدفوع انسان پوشیده شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excrement

  1. noun excretion
    Synonyms: ordure, stool, waste matter, feces, fecal matter, droppings, evacuation, discharge, dung, chips, manure, secretion, body waste, egesta, excreta, urine, sweat, perspiration

ارجاع به لغت excrement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excrement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excrement

لغات نزدیک excrement

پیشنهاد بهبود معانی