امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Excrete

ɪkˈskriːt ɪkˈskriːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    excreted
  • شکل سوم:

    excreted
  • سوم‌شخص مفرد:

    excretes
  • وجه وصفی حال:

    excreting

معنی و نمونه‌جمله

adverb
دفع کردن، بیرون انداختن، پس دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- A sticky substance excretes from the belly of this insect.
- ماده‌ی چسبنده‌ای از شکم این حشره برون می‌تراود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excrete

  1. verb discharge, usually liquified substance
    Synonyms: defecate, egest, ejaculate, eject, eliminate, emanate, evacuate, exhale, expel, exudate, exude, give off, leak, pass, perspire, produce, remove, secrete, sweat, throw off, urinate, void

ارجاع به لغت excrete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excrete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excrete

لغات نزدیک excrete

پیشنهاد بهبود معانی