معنی execrable به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈeksəkrəbl ˈeksəkrəbl

معنی و نمونه‌جمله

adjective

رانده و دورشده، ناپسند، نفرت‌انگیز، زشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- execrable verse

- شعر بد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد execrable

adjective horrible, sickening

Synonyms: abhorrent, abominable, accursed, atrocious, confounded, cursed, damnable, defective, deplorable, despicable, detestable, disgusting, foul, hateful, heinous, horrific, loathsome, low, monstrous, nauseous, obnoxious, odious, offensive, repulsive, revolting, vile, wretched

Antonyms: nice, pleasant

ارجاع به لغت execrable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «execrable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/execrable

لغات نزدیک execrable

- exeat
- exec
- execrable
- execrate
- execration

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel