امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exempt

ɪɡˈzempt ɪɡˈzempt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exempted
  • شکل سوم:

    exempted
  • سوم‌شخص مفرد:

    exempts
  • وجه وصفی حال:

    exempting
  • شکل جمع:

    exempts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
معاف، آزاد، مستثنی، معاف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- tax-exempt
- معاف از مالیات
- exempt from military service
- معاف از خدمت نظام
- to exempt a student from a required course
- دانشجویی را از درس اجباری معاف کردن
- He was exempted from paying customs duties.
- او از پرداخت حقوق گمرکی معاف شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exempt

  1. adjective freed from responsibility
    Synonyms: absolved, beat the rap, clear, cleared, discharged, excepted, excluded, excused, favored, free, immune, let go, let off, liberated, not liable, not responsible, not subject, off the hook, outside, privileged, released, set apart, spared, special, unbound, unchecked, unrestrained, unrestricted, unshackled, void of, walked
    Antonyms: accountable, answerable, liable, nonexempt, responsible
  2. verb relieve, absolve
    Synonyms: clear, discharge, dispense, except, excuse, exonerate, free, go easy on, grant immunity, let off, let off the hook, liberate, pass by, privilege from, release, spare, wipe the slate, write off
    Antonyms: blame

ارجاع به لغت exempt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exempt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exempt

لغات نزدیک exempt

پیشنهاد بهبود معانی