گذشتهی ساده:
exertedشکل سوم:
exertedسومشخص مفرد:
exertsوجه وصفی حال:
exertingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رهبری کردن، به رهبری پرداختن
زحمت به خود هموار کردن، تلاش کردن، زور زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exert» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exert