امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exonerate

ɪɡˈzɑːnəreɪt ɪɡˈzɒnəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exonerated
  • شکل سوم:

    exonerated
  • سوم شخص مفرد:

    exonerates
  • وجه وصفی حال:

    exonerating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
بی‌گناه دانستن، روسفید کردن، پاک دانستن
- He was exonerated from all the charges brought against him.
- او در برابر کلیه‌ی اتهامات وارده بی‌گناه شناخته شد.
- An examination of the secret files exonerated him.
- رسیدگی به پرونده‌های محرمانه بی‌گناهی او را اثبات کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exonerate

  1. verb excuse, clear of responsibility or blame
    Synonyms: absolve, acquit, disburden, discharge, dismiss, except, exculpate, exempt, free, justify, let off, let off hook, liberate, pardon, release, relieve, sanitize, vindicate, whitewash, wipe slate clean
    Antonyms: accuse, blame, charge, condemn, incarcerate, incriminate, sentence

ارجاع به لغت exonerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exonerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exonerate

لغات نزدیک exonerate

پیشنهاد بهبود معانی