امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Expatiate

ɪkˈspeɪʃieɪt ɪkˈspeɪʃieɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive
اطناب کردن، به تفصیل شرح دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He expatiated on the virtues of vegetarianism.
- او درباره‌ی محسنات گیاه‌خواری به تفصیل بحث کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expatiate

  1. verb elaborate
    Synonyms: enlarge, dilate, expound, develop

ارجاع به لغت expatiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expatiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expatiate

لغات نزدیک expatiate

پیشنهاد بهبود معانی