امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Explanatory

ɪkˈsplænətɔːri ɪkˈsplænətri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
توضیحی، شرحی، بیانگر، روشنگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- his explanatory comments on the text of Shakespeare
- تفسیرهای روشنگرانه‌ی او درباره‌ی متن شکسپیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد explanatory

  1. adjective descriptive
    Synonyms: allegorical, analytical, annotative, critical, declarative, demonstrative, diagrammatic, discursive, elucidatory, enlightening, exegetic, exegetical, explicative, expositional, expository, graphic, guiding, hermeneutic, illuminative, illustrative, informative, informing, instructive, interpretive, justifying, summary, supplementary
    Antonyms: confusing, mysterious, obscure, perplexing, puzzling, vague

لغات هم‌خانواده explanatory

ارجاع به لغت explanatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «explanatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/explanatory

لغات نزدیک explanatory

پیشنهاد بهبود معانی