امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Extenuate

ɪkˈstenjuːˌet ɪkˈstenjʊeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    extenuated
  • شکل سوم:

    extenuated
  • سوم‌شخص مفرد:

    extenuates
  • وجه وصفی حال:

    extenuating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
رقیق کردن، تخفیف دادن، کاستن از، کم کردن، کوچک کردن، نازک کردن، کم‌تقصیر قلمدادکردن، کم‌ارزش قلمداد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- methods for extenuating the air
- روش‌های رقیق کردن هوا
- The peasants were extenuated by hunger.
- گرسنگی روستاییان را نحیف کرده بود.
- extenuating circumstances
- شرایط تخفیف‌دهنده (ی جرم)
- No excuse could extenuate the seriousness of his crime.
- هیچ بهانه‌ای شدت جرم او را کم نمی‌کرد.
- not by extenuating or by exaggerating the damages sustained
- نه از راه اندک‌شماری یا بزرگ‌شماری خسارت وارده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد extenuate

  1. verb lessen, mitigate
    Synonyms: decrease, diminish, downplay, excuse, justify, make allowances, minimize, moderate, palliate, qualify, reduce, soften

ارجاع به لغت extenuate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extenuate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/extenuate

لغات نزدیک extenuate

پیشنهاد بهبود معانی