امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exterior

ɪkˈstɪriər ɪkˈstɪəriə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    exteriors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable C1
بیرونی، خارجی، ظاهری، واقع در سطح خارجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an exterior wall
- دیوار برونی
- the exterior features of this volcanic mountain
- ویژگی‌های برونی این کوه آتشفشان
- exterior paint
- رنگ ویژه‌ی خارج ساختمان، رنگ ویژه‌ی هوای آزاد
- exterior forces
- نیروهای اعمال‌شده از خارج
- The exterior of the box was painted red.
- بیرون جعبه را رنگ قرمز زده بودند.
- the exterior of a soccer ball
- سطح بیرونی توپ فوتبال
- a misleading exterior
- ظاهری گمراه‌کننده
- an exterior appearance of happiness
- ظاهری حاکی از شادی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exterior

  1. adjective outside
    Synonyms: exoteric, external, extraneous, extraterrestrial, extraterritorial, extrinsic, foreign, marginal, outdoor, outer, outermost, outlying, outmost, outward, over, peripheral, superficial, surface
    Antonyms: central, interior, middle
  2. noun visible part
    Synonyms: appearance, aspect, coating, cover, covering, exteriority, external, facade, face, finish, outside, polish, rind, shell, skin, superficies, superstratum, surface
    Antonyms: center, core, interior, middle

ارجاع به لغت exterior

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exterior» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exterior

لغات نزدیک exterior

پیشنهاد بهبود معانی