معنی exteriorize به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪksˈtɪərɪəraɪz ɪksˈtɪərɪəraɪz

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

ظاهری دانستن، به‌صورت ظاهر فهمیدن یا فهاندن، صورت ظاهر یا وجود خارجی دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- to exteriorize the colon

- بریدن و درآوردن قولون

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exteriorize

verb To represent (an abstraction, for example) in or as if in bodily form

Synonyms: externalize, objectify, body forth, embody, incarnate, manifest, exteriorise, materialize, personalize, personify, substantiate, externalise
verb Bring outside the body for surgery, of organs

Synonyms: bring outside

ارجاع به لغت exteriorize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «exteriorize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exteriorize

لغات نزدیک exteriorize

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی