امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Extraction

ɪkˈstrækʃn ɪkˈstrækʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    extractions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
عصاره‌گیری، عصاره، اصل و نسب، استخراج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The extraction of a molar tooth is difficult.
- کشیدن دندان آسیاب دشوار است.
- the extraction of confession from an accused murderer
- گرفتن اقرار از یک متهم به قتل
- one of the industries involved in aluminium extraction
- یکی از صنایع وابسته به استخراج آلومینیوم
- Kristina is of German extraction.
- کریستینا از نژاد آلمانی است.
- the extraction of juice from oranges
- گرفتن آب پرتقال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد extraction

  1. noun removal from whole; distillation
    Synonyms: abstraction, derivation, drawing, elicitation, eradication, evocation, evulsion, expression, extirpation, extrication, pulling, separation, taking out, uprooting, withdrawal, wrenching, wresting
    Antonyms: addition, insertion, introduction
  2. noun ancestry, origin
    Synonyms: birth, blood, derivation, descent, family, lineage, parentage, pedigree, race, stock

لغات هم‌خانواده extraction

ارجاع به لغت extraction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extraction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/extraction

لغات نزدیک extraction

پیشنهاد بهبود معانی