امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exude

ɪɡˈzuːd ɪɡˈzjuːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
تراوش کردن، بیرون آمدن، افشاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Some frogs exude a poisonous liquid from their skins.
- برخی وزغ‌ها آبگونه‌ی زهرینی از پوست خود ترشح می‌کنند.
- A sticky substance exuded from the end of the cut branch.
- ماده‌ی چسبناکی از سرشاخه‌ی بریده‌شده تراوید.
- The bubbling soup exuded a delicious aroma.
- آبگوشت جوشان بوی مطلوبی می‌داد.
- She exuded much enthusiasm.
- او اشتیاق زیادی از خود نشان داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exude

  1. verb display, emit
    Synonyms: bleed, discharge, emanate, evacuate, excrete, exhibit, expel, flow out, give forth, give off, issue, leak, manifest, ooze, pass, percolate, radiate, secrete, seep, show, sweat, throw off, trickle, weep
    Antonyms: conceal, hide

ارجاع به لغت exude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exude

لغات نزدیک exude

پیشنهاد بهبود معانی