امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Fantastic

    fænˈtæstɪk fænˈtæstɪk
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more fantastic

    • صفت عالی:

      most fantastic

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective A2
    خیالی، تخیلی، در عالم خواب و خیال، پندارشی، غیرواقعی، تصوری، انگارشی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - a fantastic plan
    - نقشه‌ی غیرواقعی
    - His stories are full of fantastic details.
    - داستان‌های او دارای جزئیات تخیلی بسیاری است.
    - You must forget these fantastic notions about three-headed people.
    - بایستی این تصورات عجیب‌وغریب درباره‌ی انسان‌های سه‌سر را از کله‌‌ات بیرون کنی.
    - Their party cost a fantastic amount of money.
    - مهمانی آن‌ها هزینه‌ی گزافی داشت.
    adjective
    (در مواقع شگفتی)خارق‌العاده!، عالی! محشر! معرکه! چه خوب!
    - There's also ice cream? fantastic!
    - بستنی هم هست؟ چه خوب!
    - their fantastic progress in science
    - پیشرفت باورنکردنی آن‌ها در علوم
    adjective
    موهوم، واهی، عجیب و غریب، شگرف دیس، عجیب الخلقه، طرفه، شگفت
    - fantastic designs
    - طرح‌های عجیب‌وغریب
    adjective
    هوسبازانه، خل وضعانه، دیوانه گونه
    adjective
    غیرعادی، ناروال، غیرعملی، باور نکردنی، به‌نظر غیرممکن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fantastic

    1. adjective strange, different; imaginary
      Synonyms:
      odd different artificial fanciful imaginary peculiar unreal crazy extreme foolish ridiculous insane wacky weird exotic foreign eccentric comic comical mad absurd ludicrous incredible unbelievable atypical singular erratic misleading hallucinatory far-fetched imaginative nonsensical outlandish implausible preposterous whimsical fictional suppositious illusive chimerical capricious grotesque quaint queer freakish irrational phantasmagorical out of sight extravagant
      Antonyms:
      common usual ordinary familiar conventional customary plain commonplace
    1. adjective enormous
      Synonyms:
      great huge massive tremendous extreme towering humongous monstrous prodigious stupendous monumental overwhelming severe cracking
      Antonyms:
      small little tiny
    1. adjective wonderful, excellent
      Synonyms:
      great best excellent superb marvelous sensational awesome first-class first-rate delicious unreal A-1 primo best ever cat’s meow far out out of sight out of this world like wow
      Antonyms:
      bad unpleasant poor

    ارجاع به لغت fantastic

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fantastic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fantastic

    لغات نزدیک fantastic

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی