امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Favourable

    ˈfeɪvrəbl ˈfeɪvrəbl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more favourable

    • صفت عالی:

      most favourable

    معنی

    adjective B2
    مساعد،موافق ،سازگار،همراه ،امیدبخش ،خوب ،مطلوب ،خجسته ،درخور

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد favourable

    1. adjective (of winds or weather) tending to promote or facilitate
      Synonyms: favorable
    2. adjective Occurring at a convenient or suitable time
      Synonyms: favorable
      Antonyms: unfavorable
    3. adjective Presaging or likely to bring good luck
      Synonyms: golden, favorable, lucky, prosperous

    ارجاع به لغت favourable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «favourable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/favourable

    لغات نزدیک favourable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی