امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Feasible

ˈfiːzəbl ˈfiːzəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more feasible
  • صفت عالی:

    most feasible

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
شدنی، عملی، امکان‌پذیر، میسر، ممکن، محتمل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
امکان پذیر، شدنی
- a feasible plan
- نقشه‌ی شدنی
- a feasible story
- داستان باور‌کردنی
- land feasible for cultivation
- زمینی که برای کشت خوب است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feasible

  1. adjective possible, doable
    Synonyms: achievable, advantageous, appropriate, attainable, beneficial, breeze, cinch, duck soup, easy as pie, expedient, fit, fitting, likely, no sweat, performable, pie, piece of cake, practicable, practical, probable, profitable, pushover, realizable, reasonable, simple as ABC, snap, suitable, viable, workable, worthwhile
    Antonyms: impossible, inconceivable, unfeasible, unlikely, unpractical, unreasonable

ارجاع به لغت feasible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feasible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feasible

لغات نزدیک feasible

پیشنهاد بهبود معانی