امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fee

fiː fiː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fees

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
مزد، دستمزد، اجرت، پاداش، پول، شهریه، کارمزد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Doctors have raised their fees.
- دکترها حق ویزیت خود را بالا برده‌اند.
- laboratory fee
- هزینه‌ی آزمایشگاه
verb - transitive
دستمزد دادن به، اجیر کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fee

  1. noun charge for service or privilege
    Synonyms:
    price cost bill charge payment fee expense salary wage pay compensation reward stipend hire commission percentage share toll cut piece piece of the action take account consideration recompense remuneration emolument honorarium gravy juice ante take-in handle end house slice bite chunk rake-off

Idioms

ارجاع به لغت fee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fee

لغات نزدیک fee

پیشنهاد بهبود معانی