امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Feedback

ˈfiːdbæk ˈfiːdbæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
بازخورد، پس‌خور، فیدبک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His feedback was crucial in refining the final design.
- بازخورد او در اصلاح طرح نهایی بسیار مهم بود.
- We value customer feedback to enhance our services.
- ما برای افزایش خدمات خود به بازخورد مشتری اهمیت می‌دهیم.
noun uncountable
فیدبک (صدای جیغ‌مانندی که از میکروفون، آمپلی‌فایر و مانند آن به وجود می‌آید.)
- The technician quickly adjusted the settings to eliminate the feedback.
- کاردان به‌سرعت تنظیمات را برای حذف فیدبک تنظیم کرد.
- The concert was interrupted by a loud feedback that startled the audience.
- کنسرت با یک فیدبک بلند قطع شد که حضار را از جا پراند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feedback

  1. noun response
    Synonyms: answer, assessment, comeback, comment, criticism, evaluation, observation, reaction, rebuttal, reply, retaliation, sentiment

ارجاع به لغت feedback

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feedback» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feedback

لغات نزدیک feedback

پیشنهاد بهبود معانی