نقطهی ضعف (در شخصیت)، عیب، کاستی
کاری را تازه آغاز کردن، برای اولین بار کردن
واقعبین بودن، دنبال خواب و خیال نرفتن
واقعبین بودن، عقاید پادرهوا نداشتن
1- سالم، تندرست 2- آگاه، بههوش 3- ایستاده 4- مستقر، پابرجا 5- بیمقدمه، فیالبداهه
مرید (کسی) بودن، کوچک کسی بودن
روی پای خود ایستادن، مستقل بودن
sweep (or carry) off one's feet
(از شدت عشق یا محبت یا احساسات) از خود بیخود کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «feet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feet