امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fey

feɪ feɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
محکوم، مقدر، دارای روحیه خراب و آشفته، در سکرات موت، دیوانه، هذیانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fey

  1. adjective Having, brought about by, or relating to supernatural powers or magic
    Synonyms: elfin, whimsical, otherworldly, eccentric, magic, magical, talismanic, clairvoyant, thaumaturgic, dead, thaumaturgical, touched, theurgic, theurgical, fairylike, witching, wizardly, visionary

ارجاع به لغت fey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fey

لغات نزدیک fey

پیشنهاد بهبود معانی