امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fiasco

fiˈæskoʊ fiˈæskəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fiascos

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع fiascoes به‌ جای fiascos استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun
شکست مفتضحانه، ناکامی، بطری شراب
- The negotiations ended in a fiasco.
- مذاکرات با ناکامی افتضاح‌آمیز مواجه شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fiasco

  1. noun catastrophe
    Synonyms: abortion, blunder, botched situation, breakdown, debacle, disaster, dumb thing to do, dumb trick, embarrassment, error, failure, farce, flap, flop, mess, miscarriage, route, ruin, screwup, stunt, washout
    Antonyms: advantage, benefit, blessing, boon, miracle, success, wonder

ارجاع به لغت fiasco

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiasco» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fiasco

لغات نزدیک fiasco

پیشنهاد بهبود معانی