امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fiction

ˈfɪkʃn ˈfɪkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fictions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
افسانه، قصه، داستان، اختراع، جعل، خیال، وهم، دروغ، فریب، بهانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She has written many works of fiction.
- او آثار داستانی زیادی را نگاشته است.
- the fiction that their marriage was o.k. ...
- این پندارش که ازدواج آن‌ها خوب بود ...
- to separate fact from fiction
- واقعیت را از وهم (پندارش) جدا کردن
- fiction writing
- داستان‌پردازی، داستان‌نویسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fiction

  1. noun made-up story
    Synonyms: anecdote, best seller, book, cliff-hanger, clothesline, concoction, crock, drama, fable, fabrication, falsehood, fancy, fantasy, fib, figment of imagination, fish story, hooey, imagination, improvisation, invention, legend, lie, misrepresentation, myth, narrative, novel, potboiler, prevarication, romance, smoke, storytelling, tale, tall story, terminological inexactitude, untruth, whopper, work of imagination, yarn
    Antonyms: non-fiction, truth

لغات هم‌خانواده fiction

ارجاع به لغت fiction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fiction

لغات نزدیک fiction

پیشنهاد بهبود معانی