امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fidelity

fɪˈdeləti fɪˈdeləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fidelities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal
وفاداری، پایبندی، صداقت، راستی، وفا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a dog's fidelity to its master
- وفاداری سگ به صاحبش
- She valued fidelity above all else in her relationships.
- او برای پایبندی بیش از هر چیز در روابط خود ارزش قائل بود.
noun uncountable
وضوح، قرابت عملکردی
- The artist's fidelity to the original painting was remarkable.
- قرابت عملکردی هنرمند به نقاشی اصلی قابل توجه بود.
- High fidelity audio equipment enhances the listening experience.
- تجهیزات صوتی با وضوح بالا، تجربه‌ی شنیداری را افزایش می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fidelity

  1. noun faithfulness in a relationship
    Synonyms: allegiance, ardor, attachment, constancy, dependability, devotedness, devotion, faith, fealty, integrity, loyalty, piety, reliability, staunchness, steadfastness, true-heartedness, trustworthiness
    Antonyms: disloyalty, faithlessness, infidelity, lying, treachery
  2. noun conformity to a standard
    Synonyms: accuracy, adherence, adhesion, attachment, closeness, constancy, correspondence, exactitude, exactness, faithfulness, loyalty, naturalism, preciseness, precision, realism, scrupulousness, verism
    Antonyms: inconstancy, nonconformity, unsteadiness, vacillation, wavering

ارجاع به لغت fidelity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fidelity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fidelity

لغات نزدیک fidelity

پیشنهاد بهبود معانی