امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Filing

ˈfaɪlɪŋ ˈfaɪlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    filed
  • شکل سوم:

    filed
  • سوم‌شخص مفرد:

    files
  • شکل جمع:

    filings

معنی

verb - transitive adverb
سوهان‌کاری، ضبط، بایگانی، سیخ‌زنی، براده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد filing

  1. verb To use an abrasive
    Synonyms: grinding, honing, sharpening, finishing, smoothing, scraping, rasping, abrading
  2. verb Record in a public office or in a court of law
    Synonyms: registering, classifying, arranging, listing, recording, pigeonholing, lodging, tooling, storing, smoothing, sharpening, rowing, rasping, ranking, ordering, indexing, lining, categorizing, grinding, depositing, casing, charging
    Antonyms: disarranging, disordering

ارجاع به لغت filing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «filing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/filing

لغات نزدیک filing

پیشنهاد بهبود معانی