امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fin

fɪn fɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fins

معنی و نمونه‌جمله

noun countable
پره ماهی، بال ماهی، پرک، (عامیانه) دست، بال، پره طیاره، پر، با باله مجهزکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the fins of a fish
- باله‌های ماهی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fin

  1. noun A shoe for swimming; the paddle-like front is an aid in swimming (especially underwater)
    Synonyms: flipper, airfoil, dorsal, membrane, paddle, propeller, balance, guide, blade, ridge, organ, appendage, spine, pectoral-fin, ventral-fin, arm, louver, pelvic-fin, dorsal-fin, caudal-fin, fishtail, hand, pinna, stabilizer, vane, louvre
  2. noun One of a pair of decorations projecting above the rear fenders of an automobile
    Synonyms: tail-fin, tailfin
  3. noun The cardinal number that is the sum of four and one
    Synonyms: fivesome, five, 5, v, cinque, quint, quintet, quintuplet, pentad, phoebe, little-phoebe, pentachord, pentarchy
  4. verb Show the fins above the water while swimming
    Synonyms: break-water

ارجاع به لغت fin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fin

لغات نزدیک fin

پیشنهاد بهبود معانی