امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Finely

    ˈfaɪnli ˈfaɪnli
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more finely

    • صفت عالی:

      most finely

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adverb B2
    به‌طور عالی یا ظریف یا ریز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The house has been restored finely.
    - خانه خیلی خوب بازسازی شده است.
    - The lines were finely drawn.
    - خط‌ها بادقت تمام ترسیم شده بودند.
    - a finely detailed map
    - نقشه‌ای دارای جزئیات دقیق
    - He was a deeply and finely feeling man.
    - او مردی بود دارای احساس ژرف و لطیف.
    - finely ground coffee
    - قهوه‌ی کاملاً ساییده‌شده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد finely

    1. adverb In tiny pieces
      Synonyms: delicately, fine, exquisitely
      Antonyms: coarsely

    ارجاع به لغت finely

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «finely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/finely

    لغات نزدیک finely

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار