امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fingernail

ˈfɪŋɡərneɪl ˈfɪŋɡəneɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fingernails

توضیحات

این لغت به شکل finger-nail نیز نوشته می‌شود ولی شکل نوشتاری fingernail رایج است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
کالبدشناسی ناخن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- His fingernail broke while he was opening a can of soda.
- وقتی داشت قوطی نوشابه را باز می‌کرد، ناخنش شکست.
- Her finger-nail was chipped.
- ناخنش خرد شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fingernail

  1. noun
    Synonyms: nail, claw, talon, matrix, hook

ارجاع به لغت fingernail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fingernail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fingernail

لغات نزدیک fingernail

پیشنهاد بهبود معانی