امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fixation

fɪkˈseɪʃn fɪkˈseɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
تعیین، تثبیت، تحکیم، دلبستگی زیاد، عشق زیاد، خیره‌شدگی، تعلق‌خاطر، ثابت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fixation

  1. noun obsession
    Synonyms: addiction, case, complex, craze, crush, fascination, fetish, hang-up, idée fixe, infatuation, mania, preoccupation, thing

ارجاع به لغت fixation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fixation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fixation

لغات نزدیک fixation

پیشنهاد بهبود معانی