امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fixity

ˈfɪksəti ˈfɪksəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
تثبیت، ثبوت، ثبات، قرار، پایداری، استواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fixity

  1. noun Firmness of position
    Synonyms: permanence, persistence, steadiness, endurance
  2. noun The quality of being incapable of mutation
    Synonyms: immutability, immutableness
    Antonyms: mutableness, mutability
  3. noun The quality of being fixed in place as by some firm attachment
    Synonyms: fastness, fixedness, fixture, secureness

ارجاع به لغت fixity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fixity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fixity

لغات نزدیک fixity

پیشنهاد بهبود معانی