امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flagrant

ˈfleɪɡrənt ˈfleɪɡrənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
آشکار، برملا، انگشت‌نما، رسوا، وقیح، زشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- flagrant violation of the law
- تخلف فاحش از قانون
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flagrant

  1. adjective flaunting, blatant; without shame
    Synonyms: arrant, atrocious, awful, bare-faced, bold, brazen, capital, conspicuous, crying, disgraceful, dreadful, egregious, enormous, flagitous, flaming, flashy, glaring, grody, gross, hanging out, heinous, immodest, infamous, noticeable, notorious, obvious, open, ostentatious, out-and-out, outrageous, rank, scandalous, shameful, shameless, shocking, stick out like sore thumb, striking, undisguised, wicked
    Antonyms: concealed, disguised, hidden, mild, moral, restrained, secret

ارجاع به لغت flagrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flagrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flagrant

لغات نزدیک flagrant

پیشنهاد بهبود معانی