امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flaky

ˈfleɪki ˈfleɪki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
پوسته‌پوسته، ورقه‌ورقه، ورقه‌شونده، فلسی، برفکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flaky

  1. adjective eccentric
    Synonyms: birdy, crazy, goofy, half-cracked, haywire, nutty, odd, peculiar, queer, screwy, unconventional, wacky

ارجاع به لغت flaky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flaky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flaky

لغات نزدیک flaky

پیشنهاد بهبود معانی