معنی flannel به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈflænl ˈflænl ˈflænl

معنی‌ها

noun uncountable

(پارچه) فلانل، زیرپوش کلفت و پشمی، فلانل نوعی پارچه پشمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun countable

انگلیسی بریتانیایی لیف حمام، پارچه‌ای که با آن خود را میشویید

noun uncountable informal

انگلیسی آمریکایی سفسطه و مغلطه

noun uncountable

ورزش لباس ورزش، پارچه به‌خصوص شلوار ورزش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flannel

noun (usually in the plural) trousers made of flannel or gabardine or tweed or white cloth

Synonyms: woolen cloth, cotton flannel, washcloth, gabardine, flannelette, tweed, washrag, white, face-cloth

ارجاع به لغت flannel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «flannel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flannel

لغات نزدیک flannel

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند