امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flash Card

ˈflæʃˈkɑːrd flæʃkɑːd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: flashcard

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فلش‌کارت، آموزبرگ، کارت آموزشی (در یک طرف کارت پرسش و در طرف دیگر پاسخ آن نوشته می‌شود.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The teacher handed out a flash card to each student.
- معلم به هر دانش‌آموز یک آموزبرگ داد.
- She studied her vocabulary using a colorful flash card.
- او واژگان خود را با استفاده از یک فلش‌کارت رنگارنگ مطالعه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flash card

  1. noun A card with words or numbers or pictures that is flashed to a class by the teacher

ارجاع به لغت flash card

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flash card» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flash-card

لغات نزدیک flash card

پیشنهاد بهبود معانی