امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Flatly

    ˈflætli ˈflætli
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    adverb
    به‌طور مطلق، قطعاً، به‌طور قطع، کلاً، به‌طور کلی، از بیخ، رک، روراست

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    adverb
    به طور پهن یا مسطح، به طور هموار
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد flatly

    1. adverb In a direct, positive manner
      Synonyms: emphatically, categorically, flat, positively, flat out, unconditionally

    لغات هم‌خانواده flatly

    ارجاع به لغت flatly

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flatly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flatly

    لغات نزدیک flatly

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند