امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flaunt

flɒːnt / / flɑːnt flɔːnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flaunted
  • شکل سوم:

    flaunted
  • سوم‌شخص مفرد:

    flaunts
  • وجه وصفی حال:

    flaunting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

به رخ کشیدن، بالیدن، خرامیدن، جولان دادن، خودنمایی، جلوه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He flaunted his medals.
- او مدال‌های خود را به رخ ما کشید.
- She flaunts her beauty.
- او به زیبایی خود می‌نازد.
- He flaunted his new bike.
- با دوچرخه‌ی نو خود جولان می‌داد.
- The ship's flags were flaunting in the breeze.
- پرچم‌های کشتی در نسیم در اهتزاز بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flaunt

  1. verb make an exhibition, show off
    Synonyms: advertise, air, boast, brandish, break out, broadcast, declare, disclose, display, disport, divulge, expose, fan it, flash, flash about, flourish, gasconade, grandstand, hotdog, let it all hang out, make a scene, parade, proclaim, put on an act, reveal, roll out, show and tell, showcase, smack with, sport, spring on, streak, throw weight around, trot out, vaunt, wave around, whip out
    Antonyms: conceal, hide, refrain

ارجاع به لغت flaunt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flaunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flaunt

لغات نزدیک flaunt

پیشنهاد بهبود معانی