امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Flexible

    ˈfleksəbl ˈfleksəbl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more flexible

    • صفت عالی:

      most flexible

    توضیحات

    همچنین می‌توان از flexile به‌ جای flexible استفاده کرد.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B2
    انعطاف‌پذیر، خم‌پذیر، خم‌شو، تاشو، نرم، تغییرپذیر link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - She is a flexible dancer and can easily perform various styles of dance.
    - او رقصنده‌ی انعطاف‌پذیری است و به راحتی می‌تواند سبک‌های مختلف رقص را اجرا کند.
    - The yoga instructor taught us how to be flexible in both body and mind.
    - مربی یوگا به ما یاد داد که چگونه هم در جسم و هم در ذهن انعطاف‌پذیر باشیم.
    - a weeping willow's flexible branches
    - شاخه‌های ‌خم‌پذیر بید مجنون
    - A baby's bones are more flexible.
    - استخوان‌های نوزاد نرم‌تراند.
    - a flexible curriculum
    - برنامه‌ی آموزشی ‌انعطاف‌پذیر
    - My working hours are flexible.
    - ساعات کار من تغییرپذیرند.
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد flexible

    1. adjective pliable, bendable
      Synonyms:
      flexible pliant supple elastic malleable adjustable tractable ductile bendable bending yielding stretchable stretchy stretch plastic soft limber moldable formable extensible extensile lithe impressionable springy tensile willowy whippy like putty tractile
      Antonyms:
      rigid inflexible stiff unyielding resistant unpliable unbendable brittle
    1. adjective adaptable, responsive
      Synonyms:
      compliant amenable manageable adjustable tractable open acquiescent variable docile complaisant biddable going every which way hanging loose rolling with punches gentle like putty in hands
      Antonyms:
      unresponsive unaccommodating inflexible stubborn unyielding unadaptable obstinate stern ornery

    لغات هم‌خانواده flexible

    • adjective
      flexible

    ارجاع به لغت flexible

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flexible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flexible

    لغات نزدیک flexible

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی