امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Flexuous

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    پیچاپیچ، پیچ وخم‌دار، مارپیچ، موجی، نرم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - the flexuous bed of the stream
    - بستر پرپیچ‌وخم جویبار
    - leaves with flexuous margins
    - برگ‌های دارای لبه‌ی کنگره‌ای
    - flexuous shadows
    - سایه‌های لرزان
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد flexuous

    1. adjective Repeatedly curving in alternate directions
      Synonyms: anfractuous, meandrous, serpentine, sinuous, snaky, tortuous, winding
    2. adjective Capable of being shaped, bent, or drawn out, as by hammering or pressure
      Synonyms: flexible, ductile, flexile, malleable, moldable, plastic, pliable, pliant, supple, workable

    ارجاع به لغت flexuous

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flexuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flexuous

    لغات نزدیک flexuous

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند