معنی flip out به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

از کوره در رفتن، قاطی کردن، عصبانی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I flipped out when she told me she and David were getting married.

- وقتی گفت قرار است با دیوید ازدواج کند، از کوره در رفتم.

- I flipped out when I saw how they had changed my work.

- وقتی که دیدم چطور کار مرا تغییر داده‌اند، قاطی کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flip out

verb lose one’s cool

Synonyms: blow a gasket, blow one’s mind, blow one’s stack, blow one’s top, crack up, fly off the handle, freak out, go ape, go ballistic, go berserk, go crazy, go haywire, go nuts, go off the deep end, hit the ceiling, lose control of oneself, lose it, lose one’s composure, lose one’s mind, lose one’s temper, wig out

ارجاع به لغت flip out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «flip out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flip-out

لغات نزدیک flip out

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند