امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flippant

ˈflɪpənt ˈflɪpənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more flippant
  • صفت عالی:

    most flippant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
پرحرف، گستاخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- A flippant young man.
- مرد جوانی که حرف دهانش را نمی‌فهمد.
- He gave flippant answers to our serious questions.
- او به پرسش‌های جدی ما با ریشخند جواب داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flippant

  1. adjective irreverent
    Synonyms: brassy, breezy, cheeky, cocky, disrespectful, flighty, flip, fresh, frivolous, glib, impertinent, impudent, insolent, lippy, nervy, offhand, pert, playful, rude, sassy, smart, smart-alecky, superficial
    Antonyms: courteous, respectful, reverent, serious

ارجاع به لغت flippant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flippant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flippant

لغات نزدیک flippant

پیشنهاد بهبود معانی