امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flop

flɑːp flɒp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flopped
  • شکل سوم:

    flopped
  • سوم‌شخص مفرد:

    flops
  • وجه وصفی حال:

    flopping
  • شکل جمع:

    flops

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
صدای تلپ، صدای چلپ، با صدای تلپ افتادن، شکست خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He flopped over on his left side for a last nap.
- برای آنکه یک چرت دیگر هم بزند، روی طرف چپ خود غلتید.
- The fish flopped helplessly on the beach.
- ماهی بیهوده روی ساحل تقلا می‌کرد.
- The pelicans were flopping across the sky.
- پلیکان‌ها بال می‌زدند و در آسمان پرواز می‌کردند.
- I was so tired that I flopped into the bed.
- آن‌قدر خسته بودم که تاپی توی تختخواب افتادم.
- He flopped his rival on the head.
- او دنگی زد تو سر رقیب خودش.
- It's time to flop.
- موقع خواب است.
- The show flopped.
- نمایش با شکست روبه‌رو شد.
- He took the exam but flopped.
- او در امتحان شرکت کرد؛ ولی خیطی بالا آورد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flop

  1. noun miserable failure
    Synonyms: bomb, bust, debacle, disaster, dud, fiasco, lemon, loser, miscarriage, nonstarter, washout
    Antonyms: accomplishment, achievement, success
  2. verb fall limply, collapse
    Synonyms: dangle, droop, drop, flag, flap, flounder, flutter, hang, jerk, lop, quiver, sag, slump, stagger, teeter, topple, toss, totter, tumble, wave, wiggle
  3. verb fail miserably
    Synonyms: bomb, close, come apart, come to nothing, fall flat, fall short, flummox, fold, founder, miscarry, misfire, wash out
    Antonyms: accomplish, achieve, succeed

ارجاع به لغت flop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flop

لغات نزدیک flop

پیشنهاد بهبود معانی