امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flowing

ˈfloʊɪŋ ˈfləʊɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flowed
  • شکل سوم:

    flowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    flows
  • صفت تفضیلی:

    more flowing
  • صفت عالی:

    most flowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
جاری، روان، موج‌دار، مواج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a flowing river
- رودی جاری
- flowing handwriting
- دست‌خطی روان
- I remember her as a young girl with flowing black hair.
- او را به یاد دارم که دختر جوانی بود با موهای سیاه مواج.
- long, flowing robes
- رداهای بلند مواج
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flowing

  1. adjective gushing, abounding
    Synonyms: brimming, continuous, cursive, easy, falling, flooded, fluent, fluid, fluidic, full, issuing, liquefied, liquid, overrun, pouring out, prolific, rich, rippling, rolling, running, rushing, sinuous, smooth, spouting, streaming, sweeping, teeming, tidal, unbroken, uninterrupted
    Antonyms: trickling

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت flowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flowing

لغات نزدیک flowing

پیشنهاد بهبود معانی