امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fluff

flʌf flʌf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fluffs

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
کرک، خواب پارچه، موهای نرم و کوتاه اطراف لب و گونه، کرکدار شدن، نرم کردن، اشتباه کردن، خبط کردن، پف، بادکردگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- My sweater gives off a lot of fluff.
- ژاکت من خیلی پرز می‌ریزد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fluff

  1. noun down
    Synonyms: eiderdown, feathers, fleece, floss, fuzz, lint, wool
  2. noun mistake
    Synonyms: blooper, bungling, error, false step, flub, fumble, miscalculation, miscue, miss, muddle, muff, oversight, slip, slipup, stumble

Idioms

ارجاع به لغت fluff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fluff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fluff

لغات نزدیک fluff

پیشنهاد بهبود معانی